تقريبا تمامي فعالان سياسي ميدانند که عمده ياران احمدينژاد که در سال ۸۴ بر گرد او حلقه زده بودند هماکنون به دلايل مختلفي از کنار وي پراکنده شدهاند.
اين در حالي است که حتي حلقه اصلي افرادي هم که احمدينژاد را در سال ۸۴ به عنوان اصلح به جامعه معرفي کرده بودند نيز به مرور از اطراف وي کنار رفتند و از سال ۹۰ به اين سو، اين جداييها حتي به صورت علني نيز اعلام شد. و تا آنجا پيش رفت که «جبهه پايداري» به وجود آمد.
جبههاي که رويکرد اصلي آن تلاش براي اعلام برائت از برخي اطرافيان رئيسجمهور بود. اطرافياني که البته احمدينژاد برخي از آنها را «مظلوم»! ميخواند و براي برخي ديگر از آنها نيز معتقد است که آنها حرف دولت را بيان ميکنند.
نامهاي که اجرا شد ولي خوانده نشد
تيرماه سال ۸۸ و در بحبوحه فتنهگري اغتشاشگران بود که رئيسجمهور احمدينژاد دست به انتصابي جنجالي در دولت زد.
او، اسفنديار رحيممشايي را به سمت معاون اولي خود برگزيد و به نام وي نيز حکمي را صادر کرد.
اين انتصاب با انتقادات فراوان خواص کشور مواجه شد و تقريباً هيچکس نبود که اين انتصاب را به صلاح احمدينژاد و دولت بداند. اما نکته آنجا بود که احمدينژاد بر انتخاب خود اصرار داشت و به هيچ قيمتي حاضر نبود از تصميم خود کوتاه بيايد.
داستان ادامه داشت تا اينکه در بيست و هفتم همان ماه، مقام معظم رهبري طي نامهاي رسمي خطاب به رئيسجمهور، حکم عزل اسفنديار رحيممشايي را صادر کردند.
ولي امر مسلمين جهان در نامه خود خطاب به رئيسجمهور نوشته بودند: «انتصاب جناب آقاي اسفنديار رحيممشايي به معاونت رئيسجمهور بر خلاف مصلحت جنابعالي و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان به شما است. لازم است انتصاب مزبور ملغي و کأن لم يكن اعلام گردد.»
و مشايي پس از چند روز برکنار شد و البته پس از اين برکناري، به چندين پست همزمان در دولت منصوب شد.
و اين سوال به وجود آمد که آيا کسي که به انحرافات عقيدتي مشهور و مبدع طرح دوستي با مردم اسرائيل! است و مقام معظم رهبري نيز حکم عزل وي از يک سمت مهم دولتي را صادر فرمودهاند؛ آيا صلاحيت دريافت اين همه پست همزمان را دارد يا خير؟! سوالي که البته رئيسجمهور هيچگاه به آن پاسخ نداد.
موجب اختلاف و سرخوردگي
دستور مقام معظم رهبري به رئيسجمهور احمدينژاد، در لابهلاي خود جملهاي داشت که حاوي معاني عميقي مينمود. «انتصاب جناب آقاي اسفنديار رحيم مشايي... موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان به شما است.»
رهبري جدا از قسمتهايي از دستورشان که صريحاً دستور برکناري مشايي را صادر فرموده بودند، خطاب به رئيسجمهور از اين نيز گفته بودند که اين انتصاب، موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان به رئيسجمهور است.
اتفاقي که بعدها چگونگي وقوع آن را کاملاً مشاهده کرديم و ديديم که ياران احمدينژاد چگونه از گرد او پراکنده شدند و کار به جايي رسيد که احمدينژاد اکنون مجبور ميشود، از اين بگويد که دنبال ياران سال ۸۴ خود ميگردد.
ياراني که البته غير از يک توبه نصوح!؛ جمع شدن دوباره آنها در کنار احمدينژاد محال مينمايد.
شايد عدهاي بگويند که در نهايت دستور رهبري اجرا شد.
اما پاسخ اين عده آنست که دستور ولي زمانه همواره روحي در درون خود دارد که جداي از ضوابط ظاهري، عمل به آن نيز بصيرتي تامّه را طلب ميکند. دستور برکناري مشايي، صرفاً يک دستور براي يک برکناري ساده نبود.
دستور اشاره شده اين معنا را نيز با خود داشت که ماندن مشايي در کنار احمدينژاد و يا اعطاي چندين پست همزمان به وي، خطري است که احمدينژاد را تهديد ميکند و سبب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقهمندانش ميشود.
اما آنچه که در عمل مشاهده شد اين بود که رئيسجمهور، تلاش کرد تا با اعطاي چندين پست مهم دولتي همزمان به مشايي، پس از عزل وي؛ او را محکمتر از هميشه در کنار خود نگه دارد و از وي دفاع کند.
و البته دست تاريخ نيز احمدينژاد را به نقطهاي رساند که مجبور است براي نبود ياران سال هشتاد و چهارياش صلاي هل من ناصر سر بدهد.
دفاع از دولت يا دفاع از مشايي
آسيبهايي که مشايي شامل دولت کرده است شعوب واضح ديگري نيز دارد. يکي از اين شعبهها اختلاط و مغالطهاي است که ميان دفاع از دولت و دفاع از مشايي صورت ميگيرد و البته دولتيها و شخص رئيسجمهور نيز گويا توانايي تفکيک اين حمايتها را ندارند.
بسياري از دفاعهايي که مدتهاست از جانب محافلي همچون روزنامه ايران، وبلاگهاي به اصطلاح حامي احمدينژاد!، اظهار نظرهاي شخصيتهاي سياسي نزديک به حلقه انحراف و... با اسم دفاع از دولت انجام ميشود، در واقع نه دفاع از دولت که دفاع از شخصي به نام اسفنديار رحيممشايي و انديشههاي او هستند.
نگاهي کوتاه به ماجراي عزل و ابقاي وزير اطلاعات که به خانهنشيني ۱۱ روزه احمدينژاد منجر شد، اعترافات برخي از متهمان پرونده فساد بانکي سه هزار ميلياردي، ليست جرائم فعالان سايبري حامي حلقه انحراف و اظهارات برخي افراد مدعي حمايت از احمدينژاد نشان ميدهد که صورت کلي اين اقدامات مشکوک اگرچه با پرچم حمايت از دولت انجام ميشوند اما جان کلام آنها حمايت از مشايي و طرحها و آراي اوست.
اقدامات اشاره شده عموماً اهداف زير را دنبال ميکنند:
ـ القاي برخورداري دولت از حمايت حداکثري مردم به هر قيمتي!
ـ برخورداري حمايت حداکثري مردم از پتانسيل تبديل شدن به اوليگارشي سياسي
ـ يکتا بودن دولت در طول تاريخ
ـ زمينهسازي دولت! براي ظهور
ـ نهادينهسازي مفهوم «انسان» و «جهانيسازي»
ـ ربط دادن تمام اقدامات دولت به حمايتهاي مقام معظم رهبري و مسکوت گذاشتن نکته حمايت معظمله از تمام دولتهاي گذشته تاکنون و تا آينده
ـ تقلا براي جااندازي مفهوم «مکتب ايراني» و پررنگسازي شعوب آن همچون تجربه ايراني، مديريت ايراني و...
پر واضح است که اهداف اشاره شده تماماً برگرفته از انحرافات فکري و عقيدتي و شکل گرفته در حلقهاي است که مدتها در کنار دولت لانه کرده است.
اتفاق بد نيز آنست که رئيسجمهور احمدينژاد، گويا پيگيري اين اهداف را حمايت از دولت ميپندارد و به اصل مسئله واقف نيست.
اين در حالي است که بايد دانست در کنار اقدامات و اهداف اشاره شده، اين شخص اسفنديار رحيممشايي و آراي فکري اوست که مورد اشاره و دفاع قرار ميگيرد و درست بر خلاف تصوري که رئيسجمهور دارد و حتي آن را بر زبان نيز آورده است، اين دولت و شخص محمود احمدينژاد هستند که به عنوان سيبل و سد دفاعي در مقابل مشايي قرار ميگيرند و خواسته يا ناخواسته تمام ظرفيتهاي خود را فداي شخص اشاره شده ميکنند.
اين ره که تو ميروي...
رئيسجمهور احمدينژاد يکي از مضرّات بودن مشايي در کنار خود را هنگامي که در فراق يارانش در سال ۸۴ ندا در داد مشاهده کرد. ضرري که اگر قبل از اين به مُرّ فرمان ولي زمانه عمل شده بود، احمدينژاد هرگز شاهد اين روزها نبود.
اما مطلب اينجاست که که سرچشمه اصلي اين همه ضرر هنوز خشک نشده است.
حلقه حاشيهساز اطراف رئيسجمهور همچنان در حال عرض اندام است و شخص اصلي يعني احمدينژاد نيز فکري براي آنها نکرده است.
اين حقايق، ميتواند ما را به اين نتيجه برساند که احتمالاً خسران و خسارتهاي بيشتري نيز در راه است. خسران و خسارتهايي که البته استقرار محکم و شرايط بدر و خيبر نظام جمهوري اسلامي ايران را دچار خدشه نخواهد کرد اما راه را براي عدهاي، نفسگير و دچار پيچ و خمهاي بسيار خواهد کرد.
نظرات شما عزیزان:
|